دقت کنیم
در روزگاری که بهانههای بسیار برای گریستن داریم، شرم خندیدن، به مضحکه هممیهنانمان را بر خود نپسندیم. کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفههای توهینآمیز... با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
یک روز یه ترکه ...
اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان...؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس...؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.
یه روز یه رشتیه ...
اسمش میرزا کوچکخان بود، میرزا کوچکخان جنگلی؛ برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛ اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.
یه روز یه لره ...
اسمش کریمخان زند بود، موسس سلسله زندیه؛ سادهزیست، نیکسیرت و عدالتپرور بود و تا ممکن میشد از شدتعمل احتراز میکرد.
یه روز یه قزوینیه ...
به نام علامه دهخدا؛ از لحاظ اخلاقی بسیار منحصربهفرد بوده و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.
یه روز یه .............